0 ساعت 0 دقیقه 0 ثانیه
زمان آزمون

آزمون ادبی، شعر و رمان

ادبی، شعر و رمان

فارسی به انگلیسی

در آستانه فصلی سرد در محفل عزای آینه‌ها و اجتماع سوگوار تجربه‌های پریده رنگ و این غروب بارور شده از دانش سکوت چگونه می‌شود به آن کسی که می‌رود اینسان صبور سنگین سرگردان فرمان ایست داد چگونه می‌شود به مرد گفت که او زنده نیست، او هیچوقت زنده نبوده‌است…
تقویم را معطل پاییز کرده است در من مرور باغ همیشه بهار تو از باغ رد شدی که کشد سر مه تا ابد بر چشم های میشی نرگس غبار تو * مستی نبود غایت تأثیر تو باید دیوانه شود هر که شراب تو بنوشید مستوری و مست تو به یک جامه نگنجد عریان شود از خویش تو را هر که بپوشد
در زندگی زخم هایی هست که مثل خوره روح را آهسته در انزوا میخورد و میتراشد. این دردها را نمیشود بکسی اظهار کرد، چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی می‌کنند آنرا با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند – زیرا بشر هنوز چاره و دوائی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی بتوسط شراب و خواب مصنوعی بوسیله افیون و مواد مخدره است – ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و بجای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.

انگلیسی به فارسی

Never again a tear fall from my eyes... For someone who... Never hesitated to... Watch me fall to my knee.
she grew up believing in fairytales... But not everythingwas as it seemed. No one told her to take caution.. For in her land of fairytaled Devils, too, played there.
Caddy uncaught me and we crawled through. Uncle Maury said to not let anybody see us, so we better stoop over, Caddy said. Stoop over, Benjy. Like this, see. We stooped over and crossed the garden, where the flowers rasped and rattled against us. The ground was hard. We climbed the fence, where the pigs were grunting and snuffing. I expect they're sorry because one of them got killed today, Caddy said. The ground was hard, churned and knotted.